آفریدگارم
بگذار معیاری خدایی باشم که جز خواسته تو عمل نکنم ،
جز به اراده تو تسلیم نشوم ، جز سوختن در راه تو پاداش نخواهم ،
جز غم و درد پناهگاهی نداشته باشم ، جز قلب مجروح انیسی نداشته باشم .
خدایا
بگذاردریا باشم ، ساکن و ساکت ، که
طوفان های سخت هم مرا به هیجان نیاورد .
قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن که
لکه کدورتی از اعمال خلاف دیگران
برساحتش ننشیند .
تو مرا به دست غم بسپار تا در آغوش هم ،
دور از انطار بیگانگان ، فرورویم .
عجب دردی ! چه می شد امروز
شهید می شدیم
و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم
جنگ را از هر طرفی بخوانی جنگ است . هر چند فصل جنگ ورق خورده باشد ، هرچند
سالها از آن گذشته باشد به خیال بعضی روی آن را بند انگشتی غبار گرفته باشد .
فصل جنگ را حتی اگر همین اکنون هم بخوانی جنگ است . جنگ را هرکجا هم که
بخوانی جنگ است جنگ را در سایت شبکه بحران هم که بخوانی جنگ است . . گرچه
بوق ضد جنگ میزنداما خوب که به مسیرش نگاه میکنی می بینی جنگ را از طرف او
هم که بخوانی جنگ است ؛ می بینی هنوز هم که با گذشتن سال ها از جنگ ، جنگ است
گر چه جنگ حالا با جنگ سال ها پیش کمی و البته کمی فرق دارد ،اما به هر حال جنگ است .
تازه این جنگ دیگر فقط جنگنده مرد نمی خواهد اصلا مرد ، زن ، پیر و جوان نمیشناسد
جنگ است و تو به اندازه سهم خود باید در این جنگ سلاح به دست گیری .
حتی اگر سهمت از این جنگ تنها یک قلم شکسته باشد .
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم
و از یک سو باید بمانیم تا آینده بماند
هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و
هم باید بمانیم تا فردا شهید شویم