هرثمه بن سليم نقل كرده است: من در جنگ صفين در ركاب اميرالمؤمنين(ع) بودم. هنگامي كه به سرزمين كربلا رسيديم در آنجا فرود آمديم، آن حضرت نماز را با ما اقامه كردند و سپس مشتي از خاك كربلا را برداشته و بو كرده و فرمود: من از تو در شگفتم اي خاك! همانا در قيامت، از تو مرداني برانگيخته مي شوند كه بدون پرسش وارد بهشت مي شوند.
هرثمه مي گويد: اين ماجرا گذشت تا روزي كه اباعبدالله(ع) در كربلا فرود آمد. من در سپاه عبيداله بودم. وقتي به كربلا رسيدم با ديدن منظره ي كربلا،سخنان علي عليه السلام در باغ خاطرم زنده شد.
به سرعت بر شتر خود سوار شدم و خود را به امام حسين(ع) رساندم. وقتي بر ايشان وارد شدم،ماجراي خود و اميرالمؤمنين(ع) را با آن حضرت در ميان گذاشتم. امام حسين(ع) از من پرسيدند: تو اكنون با من هستي يا بر عليه من؟
گفتم: اي پسر پيامبر، نه با تو هستم نه بر عليه تو! من دختري در خانه ي خود دارم و از عبيداله نسبت به او بيمناك هستم!
امام(ع) فرمود: بلند شو و پيش از آنكه كشته اي از كشتگان ما را ببيني و صداي فرياد ما را بشنوي،هر چقدر مي تواني دور شو. آنگاه فرمود: به آن كسي كه جان حسين در قبضه ي قدرت اوست سوگند،هركس كه استغاثه ي ما را بشنود و ما را ياري نرساند، خداوند او را با صورت به آتش جهنم مي افكند.
هرثمه پس از شنيدن اين سخن، از كربلا دور شد و نام زشتي را براي خود در دنيا و آخرت ثبت نمود.
• بصيرت و تشخيص حق از باطل، بايد با صفات مهم ديگري همچون دل كندن از دنيا و تقويت روحيه ي جهاد و شهادت و برتري دادن رضايت خدا و اولياي خدا بر هواهاي نفساني همراه باشد. چه بسيار افرادي كه همچون هرثمه، قدرت تشخيص حق از باطل را داشتند،اما هواي نفس و دنياطلبي آنان مانع از رستگاريشان شد.
در مقطع كنوني،توجه به فرهنگ بسيجي كه اساس آن بر تبعيت از ولايت و ترجيح رستگاري اخروي بر شيريني دنيوي است،از مهمترين اولويت هايي است كه براي فراگير شدن فرهنگ ناب اسلامي در جامعه،بايد مورد توجه همگان قرار گيرد.
چند روز دگر محرم است
نكند اشكهايمان خشكيده باشند . . .
التماس دعا .