در كتاب هاي تاريخي آمده است در سالهاي 519 تا 465 پيش از ميلاد مسيح، پادشاهي به نام خشايارشا (خشايار شاه) كه در ادبيات عهد عتيق به آن «اَخَشوِرُوش» مي گويند كه پسر داريوش و از خاندان هخامنشيان بوده ، در بيش از نيمي از كره زمين حكومت مي كرده است.
در باره خشايارشا (خشايارشاه) همه چيز گفته اند . مثلاً گفته اند پادشاهي سفاك و خونريز و يا بزرگ منشي دادگر بوده و يا ... نمي خواهم پيرامون او سخن بگويم كه سخن پيرامون او ورق زدن تاريخ پانصد سال پيش از ميلاد را مي طلبد .درباره اين پادشاه از سه طريق اطلاعاتي به دست ما رسيده است.اولين راه كتاب تاريخ هرودوت است كه جريان جنگهاي يونان وايران را به تفصيل بيان مي دارد.دومين منبع يافته هاي باستان شناسي است و سومين منبع اطلاعات مندرج در عهد عتيق كتاب مقدس يهوديان درباره اين شاه ايراني است.منبعي كه كمتر به آن در ايران توجه شده است.در سفر استر اين كتاب به تفصيل وقايع سياسي دوران اين پادشاه بيان شده است.
بر طبق اطلاعات مندرج در عهد عتيق خشايارشاه را ملكه اي و شهربانويي بود عفيف و باحيا، به نام "وشتي" كه در زيبايي نيز شهره بلاد بود.
شاه ايران زمين كه در پايان جشن 180 روزه از باده نوشي بدمست گرديده بود، در هنگام بدمستي ، شهربانو را مي طلبد تا او را به اغيار بنماياند. ملكه از اين دستور گستاخانه شاه سر باز مي زند و شاه خشمگين، او را از شهربانويي ساقط مي نمايد. يهوديان كه در سراسر ايران ، نفوذ فراوان داشتند، جسارتشان به جايي رسيده بود كه از دادن ماليات و خراج استنكاف مي نمودند و اين استنكاف باعث شده بود كه "هامان" صدراعظم خشايارشاه بر عليه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و يا حتي دستور قتل برخي از آنان را صادر نمايد، البته يهوديان در برخي كتاب هاي خود مي گويند: "مردخاي" كه پيشواي ديني يهوديان در عصر خشايارشاه بوده، وقتي حاضر به تعظيم در مقابل هامان نمي گردد، او و اتباعش مورد غضب هامان قرار گرفته و تهديد به مرگ مي شوند.
الكلام ؛ يهوديان كه به صورت غيررسمي در دربار شاه نفوذ داشتند چاره مي انديشند و از اين فرصت استفاده كرده و دختركي يهودي به نام "استر" را به عنوان ملكه و شهربانوي كشور به پادشاه معرفي مي كنند .
شاه سست عنصر نيز، وقتي زيبايي و صباحت وجه او را مي بيند، شيفته او شده و او را به عنوان ملكه تمام ايرانيان برمي گزيند، بدون آنكه بداند او يهودي است و يا خواهرزاده و يا پسرعموي "مردخاي" رهبر مذهبي يهوديان ايران است .
"اِستِر" ملكه ايران مي شود و با نقشه هاي "مردخاي" دايي و يا عموي خود "هامان" صدراعظم خشايارشاه را از تخت صدر اعظمي به زير مي كشد و ساقط مي نمايد و به همراه 10 پسرش به مرگ محكوم مي كند و اين تراژدي غمبار قتل اميركبير در زمان ناصرقاجاري را تداعي مي كند.
يهوديان؛ حاكم بلامنازع دربار هخامنشي مي گردند و البته آنان در برخي كتب خود آورده اند كه "هامان" در نزد "مردخاي" توبه نموده است كه تواريخ ديگر گواهي قتل وي توسط يهوديان را مي دهند. يهوديان چون بر بلاد ايران حاكم گشتند از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسي و ايراني يهوديان را بكشند و در اين سه روز بيش از هفتاد و پنج هزار ايراني توسط يهوديان قتل عام گشتند و در برخي نقل ها اين تعداد تا پانصد هزار نفر نيز نقل شده است* .
يهوديان از آن تاريخ، به ياد اين رويداد كه به موجب آن از يك يهودي كشي، رهايي يافتند، هر سال در ماه عبري آدار جشن ميگيرند و آن وقايع را «پوريم» مينامند.
ايرانيان؛ پس از سه روز قتل و غارت يهوديان از دست ستم آنان به كوهها و بلندي ها و دشت ها، پناه بردند تا از آنان در امان باشند در تاريخ آورده اند كه اين روز رهايي، روز سيزده فروردين بوده است و يهوديان نيز به شكرانه اين هولوكاست بزرگ و قتل عام فجيع، جشني را برافراشتند و اسم آن جشن را عيد پوريم و يا عيد ايراني كشان نام گذاري كردند.
"اِستِر" نام آخرين دفتر از كتاب تورات است اين كتاب در اواخر عصر هخامشنيان نوشته شده و احكام آن شگفت آور و در خدمت تباهي و فساد در تمام دوران جهان مي باشد.
قرآن كريم نيز يهوديان را بدترين مردم در قبال مومنان،برشمرده و مسيحيان را نزديك ترين دوستان مومنان، در جزء 7 سوره مائدة آيه 82 مي فرمايد: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ
يعني : بطور مسلّم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت؛ و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مىيابى كه مىگويند: ما نصارى هستيم (مسيحيان) اين به خاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند؛ و آنها [در برابر حق] تكبّر نمىورزند. يهوديان در عيد پوريم، خميري درست مي كنند كه از خون غيريهودي در فتير آن مي ريزند و اين خمير نزد خاخام ها در ايام اين عيد بايد باشد و يهوديان از اين نان به فرخندگي معجزه بزرگ اِستِر مي خورند. آنان نجاتشان از دست ايرانيان را معجزه استر شهربانوي يهودي ايران مي دانند.
و در تاريخ يهود نيز چون ملاحظه شود اين عداوت و دشمني و سرسختي و نژادپرستي آنان حتي نسبت به خويشانشان كاملاً مشهود است. مثلاً آنان حتي در نژاد يهود، فرزندان "يهودا" را بر ساير فرزندان يعقوب و بني اسرائيل مقدم مي دارند.
يهوديان در جشن پوريم دو بار كتاب "استر" را مي خوانند، در برخي شهرها مراسم "هامان سوزي" برپا مي دارند ، آنانمجسمه هاي "هامان" را مي سازند و مي سوزانند و به پايكوبي مشغول مي شوند طبق نقل ها و نوشته هاي خودشان، آنان نانهايي به شكل گوش هامان و يا خود هامان مي پزند و سر آنرا مي برند و مي خورند و اينچنين اين روز نحس را بزرگ مي دارند .
يهوديان در عيد پوريم، خميري درست مي كنند كه از خون غيريهودي در فتير آن مي ريزند و اين خمير نزد خاخام ها در ايام اين عيد بايد باشد و يهوديان از اين نان به فرخندگي معجزه بزرگ اِستِر مي خورند. آنان نجاتشان از دست ايرانيان را معجزه استر شهربانوي يهودي ايران مي دانند.
قبر مردخاي و استر در همدان واقع شده و متاسفانه زيارتگاه كليميان است و سند زنده جنايت يهوديان بر عليه پارسيان و ايرانيان است كه يهوديان در كمال امنيت و آرامش در آن رفت و شد دارند .
پاورقي :
* مثلا فقط در شهر شوش كه پايتخت هخامنشيان بوده است آنها 500نفر از جمله 10پسرهامان به نامهاي فرشنداتا، دلفون، اسفاتا، فوراتا، ادليا، اريداتا، فرمشتا، اريساي، اريداي و ويزاتا را كشتند.
بعد از اين كشتار استر از پادشاه خواست تا اجساد ده پسر هامان را به دار بياويزند و از پادشاه خواست تا به يهوديان اجازه بدهد تا كارشان را فردا نيز ادامه بدهند. با موافقت پادشاه ، يهوديان 300نفر ديگر را در پايتخت كشتند.در ساير شهرها نيز يهوديان از خود دفاع كردند و آنها بيش از 75000تا پانصد هزار نفر از پارسيان را كشتند و اموالشان را غارت كردند. اين كار در روز سيزدهم ماه آدار انجام گرفت و آنها روز بعد، يعني چهاردهم آدار پيروزي خود را جشن گرفتند ونام اين عيد را پوريم نهادند .
يهوديان در عيد پوريم، خميري درست مي كنند كه از خون غيريهودي در فتير آن مي ريزند و اين خمير نزد خاخام ها در ايام اين عيد بايد باشد و يهوديان از اين نان به فرخندگي معجزه بزرگ اِستِر مي خورند. آنان نجاتشان از دست ايرانيان را معجزه استر شهربانوي يهودي ايران مي دانند.
نويسنده : آقاميري