داشت استدلال مي آورد و خودش را راضي ميكرد كه اين كار گناه نيست... يك نفر انگار از درونش گفت: خودتي!
در طول دو ماه جنگ ، تقريبا 17500 كيلومتر مربع از خاك كشورمان اشغال شد.
در طول 8 سال جنگ تقريبا 213250 نفر شهيد شدند.
در بدن انسان سالم تقريبا 5.5 ليتر خون وجود دارد.
مساحت كف دست انسان تقريبا 76 سانتي متر مربع است .
حساب كنيد براي پس گرفتن هر وجب از اين خاك ، چقدر خون ريخته شده است؟!
جواب: بابت هر يك وجب خاك ايران، تقريبا 51 قطره خون شهيد داده شد. بماند كه عده اي هم زخمي و جانباز شدند و خون گرم آنها در مناطق جنگي بوي تازگي ميدهد
زندگي زيباست..اما شهادت از آن زيباتر است .سلامت تن زيباست اما پرنده عشق ، تن را قفسي ميبيند كه در باغ نهاده باشند مگر نه آن كه گردن ها را باريك افريدند تا در مقتل كربلاي عشق آسانتر بريده شوند؟!مگر نه انكه از پسر آدم عهدي ازلي ستانده اند كه حسين را از سر خويش بيشتر دوست داشته باشد ؟!مگر نه آنكه خانه تن راه فرسودگي مي پيمايد تا خانه روح آباد شود ؟! مگر اين عاشق بي قرار را بر اين سفينه سرگردان آسماني كه كره زمين باشد براي ماندن در اصطبل خواب و خور آفريده اند و مگر از درون اين خاك ...اگر نردباني به آسمان نباشد جز كرم هاي فربه و تن پرور برمي آيد ؟ پس اگر مقصد را نه اينجا ..در زير اين سقف هاي دلتنگ و در پس اين پنجره هاي كوچك كه به كوچه هايي بن بست باز ميشوند نميتوان جست بهتر آنكه پرنده روح..دل در قفس نبندد. پس اگر مقصد پرواز است قفس ويران بهتر.. پرستويي كه مقصد را در كوچ ميبيند ..از ويراني لانه اش نمي هراسد
سيد مرتضي آويني
سي دي ها را دسته بندي مي كرد. بعضي را داخل قفسه ها مي گذاشت و بعضي را زير ميز جاسازي مي كرد. چشمش كه به مشتري دائمش افتاد، لبخندي زد و سي دي هاي زيرميز را بيرون آورد. مشتري به ميز نزديك شد. سي دي را گرفت و نوشته رويش را خواند: فيلم جشن تولد دختران گيشا
***
بلوتوث موبايلش را روشن كرد. دو دقيقه بيشتر طول نكشيد كه فايل تصويري به موبايلش منتقل شد. دكمه play را فشار داد. يك مهماني كوچك دخترانه بود. دو نفرشان عروس و داماد شده بودند و بقيه ساقدوش. عروس به نظرش آشنا آمد. چند لحظه بيشتر طول نكشيد كه خواهرش را شناخت.
ميثاق
تقریباً همه شبیه به هم هستیم. حداقل در این یک مورد. خوشمان می آید یک گوشه بنشینیم و برای خودمان دلسوزی کنیم. علی الخصوص وقتی پای امام زمان وسط باشد. برای بدبختیها و فلاکتهایمان غصه می خوریم و یک سری شعر و دل نوشته عاشقانه با مضمون بی وفایی یار می سراییم که کجایی؟!
ما را گذاشته ای و رفته ای! کی برمی گردی و از این حرفها!
انگار آقا در تعطیلات به سر می برد و خوش می گذراند! این وسط ما بدبخت، بیچاره ها، هی التماس می کنیم که لطفا تشریف بیاورید و ایشان هی ناز می کنند و نمی آیند به گمانم چنین فکری نمی کردیم اگر می دانستیم لحظه به لحظه عاشورا هر روز مقابل چشمانش است و برای گرفتن انتقام خونی که ریخته شده انتظار می کشد، یا اگر می دانستیم چقدر سخت است که شاهد تمام خطاها، فلاکتها و جنایتهای آدمهای این عالم در این هزار و اندی سال باشی و برای رسیدن روزی که به همه آنها پایان دهی انتظار بکشی؛ شاید بد نباشد بعضی وقتها خودمان را جای او بگذاریم.
میثاق
« اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست »
ای منتظران بیائید قبل از طلوع آفتاب مهدی(ع) از خواب غفلت بیدار شویم ونمازاصلاح خویش را در محراب انتظار بجا آوریم چه آنکه اگر صالح نباشیم نمی توانیم منتظر مصلح باشیم .
(بمناسبت نهم ربیع الاول، آغاز امامت حضرت حجت ابن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سلام بر مهدی، آنکه پیوسته عطریادش در خاطره ها می پیچد و یاد آن محبوب دلها،شوق دیدار را بر می انگیزد
آنکه مهمان دلهای پاک و باصفاست...
روزی که بیاید،زمین و زمان را از قسط و عدل پر می کند...
روزی که بیاید، مجال جلوه ی ایمان است و عرصه بر منافقان و دین ستیزان تنگ می شود و خورشید دین از افق زندگی ها سر بر می آورد...
روزی که بیاید،مستضعفان وارثان زمین می شوند و پیشوایان زمان. و در کنار مائده ی حضورش، خورشیدهای فروزان از دل مومنان سر می کشد و جانهای خدایی به عرش محضرش پر می کشند...
اللهم عجل لولیک الفرج...
«حسین! اى پرچم خونین حق بر دوش،
حسین! اى انقلابى مرد
حسین! اى رایت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون
قیام قامتت در خون نشست، اما
پیام نهضتت برخاست
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد
ولى ...
مرغ شباهنگ حقیقت، از نواى ناله "حق، حق" نمىافتد.»
سلام بر تو، اى حسین!
«اى حسین » ... تو کلاس فشرده تاریخى .
کربلاى تو، مصاف نیست
منظومه بزرگ هستى است، طواف است.