عفت و پاكدامني، برازندهترين زينت زنان و گران قيمتترين گوهر براي آنان است. حضرت زينب(سلام الله عليها) از يك سو، به زيبايي درس عفت را، در مكتب پدر آموخت، آنجا كه فرمود:
«ما المُجاهِدُ الشَّهيدُ في سَبِيل اللهِ بِاَعظَمَ اَجراً ممَّن قَدَرَ فَعَفَّ يَكادُ العَفيفُ اَن يَكُونَ مَلَكاً مِنَ المَلائِكَة؛
مجاهد شهيد در راه خدا اجرش بيشتر از كسي نيست كه قدرت دارد اما عفت ميورزد،
نزديك است كه انسان عفيف فرشتهاي از فرشتگان باشد.»(1)
و از طرف ديگر، حياي ذاتي حضرت زينب(عليهاالسلام) ميطلبيد كه در اوج عفت و پاكدامني باشد، چرا كه بارزترين ثمره و پيآمد حيا، عفت و پاكدامني است.
چنانكه حضرت علي(عليهالسلام) فرمود:
«سَبَبُ العفَّةِ اَلحَيا؛ علت عفت و پاكدامني، شرم و حيا است.(2)
و نيز فرمود:
«اَصلُ المُرُوءَةِ اَلحَياء وَ ثَمَرُها العِفَّة؛ به هر اندازه كه حيا باشد، عفت و پاكدامني خواهد بود.(3)
تربيت خانوادگي، و حياي ذاتي زينب كبري(سلام اللّه عليها) باعث شد تا او عفت خويش را حتي در سختترين شرايط
به نمايش گذارد. ايشان در دوران اسارت و در مسير كربلا تا شام، سخت بر عفت خويش پاي ميفشرد.
مورخين نوشتهاند: «وَ هِيَ تَستُرُ وَجهَها بكَفِها لانَّ قِناعَها قد اُخِذ مِنها؛ او صورت خود را با دستش ميپوشاند چون مقنعهاش از او گرفته شده بود.(منظور پوشش بالاي حجابش مثل چادر است)» شاعر عرب به همين قضيه اشاره كرده
و ميگويد:
وَرِثَت زينَبُ مِن اُمِّها كُلَّ الَّذي جَري عَلَيها وَ صارَ
زادَت ابنَةٌ عَلي اُمِّها تَهدي مِن دارِها اِلي شَرِّ دار
تَستُرُ بِاليُمني وُجُوهاً فَاِن اَعوَزَها اسَّترُ تَمَدّ اليَسار
«زينب تمامي آن چه بر مادر گذشت را به ارث برد. منتهي دختر سهم اضافهاي برداشت كه از خانهاش به بدترين خانه حركت كرد(به اسارت رفت). صورت را (در اسارت) با دست راست ميپوشاند، و اگر پوشش او را نيازمند ميكرد از دست چپ هم بهره ميبرد.»
اين نشانه عفت اوست كه هنگام ورود به شام، شمر را ـ كه زماني سرباز حضرت علي(عليهالسلام) بود و در آن راه مجروح نيز شده بود، ولي ناپاكيها و بيحياييها او را به آنجا كشانده كه قاتل فرزند علي(عليه السلام) گردد ـ احضار كرد و از او خواست كه براي حفظ مرز بلند حيا و عفت، كاروان اسرا را، از خلوتترين درب شهر وارد شام نمايد و سرهاي شهدا را نيز از بين زنها بيرون ببرد، ولي آن ملعون حيا از دست داده و در نتيجه دين را باخته، عكس فرمايش آن حضرت را عمل كرد و اسيران را از شلوغترين و پرجمعيّتترين درب شهر، يعني (درب ساعات) وارد نمود و سر شهدا را نيز بين اسرا جاي داد.
راوي ميگويد: «زينب (و يا امكلثوم) را ديدم كه چادري كهنه بر سر كشيده و روي خود را گرفته بود. امام سجاد(عليهالسلام) نيز به سهل بن ساعد صحابي فرمود: اگر ميتواني چيزي به اين نيزهدار بپرداز تا سر امام را كمي جلوتر ببرد كه ما از تماشاچيان در زحمت و اذيت هستيم. سهل ميگويد: رفتم و يكصد درهم به نيزهدار پرداخت كردم تا از بانوان دور شود، كار بدين منوال بود تا سرها را نزد يزيد بردند.»(4)
آري زينب كبري(سلام الله عليها) حاضر است جان بدهد، فرزند بدهد، برادر و برادرزاده و بستگان بدهد، به اسيري برود، طناب بر گردن را، گرسنگي و تشنگي را و خلاصه هر مشكلي را تحمل كند ولي از عفت و حياي خويش چون گوهر گرانبهايي مراقبت كند. او حاضر نيست تحت هيچ شرايطي در معرض ديد اجنبي قرار گيرد.
مكتبي كه حضرت زينب(عليهاالسلام) در آن درس خوانده و دوره ديده به او آموخته كه كشته شدن در راه راست را جمال و زيبايي بداند، ولي حضور بدون پوشش و در معرض ديد نامحرمان قرار گرفتن را وبال و ننگ و عار و رسوايي بداند.
حضرت علي(عليهالسلام) فرمود: «ثَمَرَةُ العِفَّةُ اَلصِّيانَة؛ ميوه عفت، حفاظت (و پاسداري از گوهر عفاف) است. آري حضرت زينب(عليهاالسلام) سر تا پا حيا و نجابت، عفت و پاكي و پاكدامني است، در بخشي از زيارتنامه حضرت ميخوانيم: «اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيَتُها الكَرِيمَة النَبيِّلَة؛ سلام بر تو اي بانوي بزرگوار و با نجابت (و حيا).
پينوشتها:
1- نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 466 .
2- ميزان الحكمة، ج 2، ص 717، روايت 4557 .
3- همان، روايت 4558 .
4- همان، روايت 4559 .
تنظيم تبيان: گروه دين و انديشه، فراوري هدهدي.