زندگي زيباست..اما شهادت از آن زيباتر است .سلامت تن زيباست اما پرنده عشق ، تن را قفسي ميبيند كه در باغ نهاده باشند مگر نه آن كه گردن ها را باريك افريدند تا در مقتل كربلاي عشق آسانتر بريده شوند؟!مگر نه انكه از پسر آدم عهدي ازلي ستانده اند كه حسين را از سر خويش بيشتر دوست داشته باشد ؟!مگر نه آنكه خانه تن راه فرسودگي مي پيمايد تا خانه روح آباد شود ؟! مگر اين عاشق بي قرار را بر اين سفينه سرگردان آسماني كه كره زمين باشد براي ماندن در اصطبل خواب و خور آفريده اند و مگر از درون اين خاك ...اگر نردباني به آسمان نباشد جز كرم هاي فربه و تن پرور برمي آيد ؟ پس اگر مقصد را نه اينجا ..در زير اين سقف هاي دلتنگ و در پس اين پنجره هاي كوچك كه به كوچه هايي بن بست باز ميشوند نميتوان جست بهتر آنكه پرنده روح..دل در قفس نبندد. پس اگر مقصد پرواز است قفس ويران بهتر.. پرستويي كه مقصد را در كوچ ميبيند ..از ويراني لانه اش نمي هراسد
سيد مرتضي آويني